صفای اشک آهم داده این عشق/دل دور از گنا هم داده این عشق/دو چشمونت یه شب آتش به جون زد/خیال کردم پناهم داده این عشق
چون غنچه گل قرا به پرداز شود/نرگس به هواى مى قدح ساز شود/فارغ دل آن کسى که ماند حباب/هم در سر میخانه سر انداز شود
آن کیست که بیجرم و گنه زیست؟ بگوبیجرم و گناه در جهان کیست؟بگومن بد کنم و تو بد مکافات کنی پس فرق میان من توچیست؟ بگو
چنان عاشق چنان دیوونه حالم/که می خوام از تو و از دل بنالم/هنوزم با همین دیوونه حالیم/یه رنگم، صادقم، صافم، زلالم
ای مایهی اصل شادمانی غم تو/خوشتر ز حیات جاودانی غم تو/از حسن تو رازها به گوش دل من/گوید به زبان بیزبانی غم تو
بی تو گلشن چو زندونه به چشمم/گلستون آذر ستون به چشمم/بی تو آرام و عمر زندگانی/همه خواب پریشونه به چشمم
بابا طاهر
غم عشقت ز گنج رایگان به/وصال تو ز عمر جاودان به/کفی از خاک کویت در حقیقت/خدا دونه که از ملک جهان به
وقت سحر است خیز توای مایه ناز/نر مک نرمک باده خورو چنگ نواز/کانان که به جایند نپایند بسی/وآنان که شدند کس نمی آید باز
خیام
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان/برداشتمی من این فلک را ز میان /از نو فلکی دگر چنان ساختمی/کازاده بکام دل رسیدی آسان
خیام
اگر خواهم غم دل با تو گویم جا نمی یابم/اگر جایی پیدا کنم تو را تنها نمی یابم/اگر جایی کنم پیدا تو را تنها یابم/ز شادی دست و پا گم می کنم خود را نمی یابم
جهان بیوفا زندان ما بی/گل غم قسمت دامان ما بی/غم یعقوب و محنتهای ایوب/همه گویا نصیب جان ما بی
بابا طاهر
دلی دارم در آتش خانه کرده/میان شعله ها کاشانه کرده/دلی دارم که از شوق وصالت/وجودم را زغم ویرانه کرده
جز نقش تو در نظر نیامد ما را/جز کوی تو رهگذر نیامد ما را /خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت/حقا که به چشم در نیامد ما را
حافظ
زخون دل به نعشت گل فشانم/کنار جسم مجروحت بمانم/زخون حنجرت گیرم وضویی/به زخم پیکرت قرآن بخوانم