عشق تو در قلب من هدییه جاودانس... برای زنده موندن قشنگترین بهانس...دوست داشتن تو مثل عطر خوشه بهاره ... با تو نفس کشیدن پایان انتظاره...
بهانه هایت برای رفتن چه بچه گانه بود چه بیقرار بودی زودتر بروی از دلی که روزی بی اجازه وارد آن شده بودی ... من سوگوار نبودنت نیستم من شرمسار این همه تحملم !
چقدر احمقانه ست از یک قهوه ی تلخ انتظار فال شیرین داشتن ...
ندیدی چشم غمگین و تر من تو رفتی و نشد این باور من به پایت می نشینم تا بیفتد دوباره سایه ی تو بر سر من
هوایت چقدر آلوده شده ؟ که هر وقت به سرم زد چشمانم را سوزاند !
خیلی ها دلم رو شکستن ولی تو با همه فرق داری آخه یه ضرب المثلی هست که میگه: “کار را که کرد ، آن که تمام کرد”
شعر ردیف و قافیه نمیخواهد بوی آغوش تو هر دیوانه ای را شاعر میکند ...
گرمم کن به قدر یک آغوش هوای نبودنت عجیب سرد است !
گاهی سخت می شود ... دوستش داری و نمی داند دوستش داری و نمی خواهد دوستش داری و نمی آید دوستش داری و سهم تو از بودنش فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت دوستش داری و سهم تو از این همه ، تنهایی است
آسمان نیستم که هر پرنده سهمی از من باشد من آن پرنده ام که سهم آسمانش را از چشمان “تو” میخواهد . . .