به سلطان حقیقتها فراموشت نخواهم کرد، تو تنها شعله ای هستی که خاموشت نخواهم کرد.
باختم در عشق، اما باختن تقدیر نیست، ساختم با درد تنهایی، مگر تقدیر چیست؟
در آیینه می افتاد وقتی که باد می آمد و آشفته ام میکرد، وقتی که غروب میرفت و نا تمام میماندم، در آیینه می افتاد و خدا بازتاب تو بود و تو بازتاب خدا که در آیینه می افتاد. (فروغ فرخزاد)
رفتم خیاطی دادم همه ساسونهای دلم رو بشکافه، آخه خیلی دلم برات تنگ شده...
عزیز دلم جدائی مکن / جهان کوچکیست ، بی وفائی مکن
ببخش عاشقت را و منت گذار / من که گریه کردم ، عاشق آزاری مکن . . .
یک نفر امد قرارم را گرفت / برگ و بار و شاخسارم را گرفت
چهار فصل من بهار بود ، حیف / باد پائیزی بهارم را گرفت
اعتباری داشتم در پیش عشق / با نگاهی ، اعتبارم را گرفت
عشق یا چیزی شبیه عشق بود / آمد و دار و ندارم را گرفت . . .
من که گفتم این بهار افسردنی است / من که گفتم این پرستو مردنی است
من که گفتم ای دل بی بند و بار / عشق یعنی رنج ، یعنی انتظار
آه عجب کاری به دستم داد دل / هم شکست و هم شکستم داد دل . . .
اگر باغ نگاهم پر ز خار است، گلم تاراج دست روزگار است
به چشمانت قسم، با بودن تو، زمستانی ترین روزم بهار است . . .
ای اشک ، آهسته بریز که غم زیاد است / ای شمع آهسته بسوز که شب دراز است
امروز کسی محرم اسرار کسی نیست / ما تجربه کردیم ، کسی یار کسی نیست . . .
من که گفتم این بهار افسردنی است / من که گفتم این پرستو مردنی است
من که گفتم ای دل بی بند و بار / عشق یعنی رنج ، یعنی انتظار
آه عجب کاری به دستم داد دل / هم شکست و هم شکستم داد دل . . .