در خلوت من جز تو کسی راه ندارد / رخسار فریبای تو را ماه ندارد / غمنامه ی من غصه ی چشمان تو باشد / غیر از تو دلم دلبر دلخواه ندارد .
تک لحظه های زندگی همپای خاطرات توست / خونه ی قلبم کوچیکه ، اما همش به یاد توست .
گستاخی خیالم را ببخش که حتی لحظه ای یادت را رها نمیکند !
دعای باران چرا ؟ دعای عشق بخوان ! این روزها دلها تشنه ترند تا زمین ، خدایا کمی عشق ببار .
چه سخت است دلتنگ قاصدک بودن در جاده ای که در آن هیچ بادی نمی وزد !
نه مرا خواب به چشم ، نه مرا دل به دست / چشم و دل هر دو به دیدار تو آشفته و مست .
بوی یوسف می دهد پیراهنت / پیر کنعانم برای دیدنت .
گلم از من دوری ! اما به تو اندیشیدن را ، عادتی ساخته ام بهر تنهایی خویش .
عشق من از من گذشتی خوش گذر / بعد از این حتی اسمم را مبر / خاطراتم را تو بیرون کن ز سر / دیروز از کف رفت ، فردا را نگر
سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نیست / گر در این خلوت بمیرم هیچکس آگاه نیست / من در این دنیا به جز سایه ندارم همدمی / این رفیق نیمه راهم گاه هست و گاه نیست .